به وبلاگ من خوش آمدید

سازموافق


 همجنسگرایی سازمخالف با طبیعت نیست.

image name
برای دانلود مستند " ساز موافق " درباره زندگی همجنسگرایان ساخته وحیدزمانی و سالومه رحیمی روی عکس کلیک کنید.

این مستند سعی دارد بخشی از زندگی همجنسگرایان ، خواسته ها ، نیازها ، مشکلاتشان را به تصویر بکشد  که تا حدودی در این زمینه موفق بود.
image name
آرش و شاهین( واقعا به هم میآن )

اما این مستند در تعریف همجنسگرایی موفق نبود.برای دیدن ادامه مطلب که درباره تعریف همجنسگرا و همجنسگراییست به ادامه مطلب بروید.

وقتی به کلبه تنهایی من آمد ...


وقتی به کلبه تنهایی من آمد ...
نه صدایش را نازك كرده بود !
و نه دستانش را آردی...!
از كجا باید . . .
به گرگ بودنش شك میكردم

و ... این نهــــایـــت نامـــــردیســـت


بـعـضـی و قـت هـا...بـعـضـــــی هـا ،
"بـی صـد ا" از زنـدگـیَـتـــ ـ ـ ـ ـ مـی ر و نـ ـ ـ ـ ـد ;
" بـے خــــد ا حـا فـظـے " . . .بـا پـا ی ِ "بـر هـنـ ـ ـ ـ ــه" . .
ر و ی ِ "نـ ـ ـ ـ ـو ك ِ پـا " . . ."پـ ـ ـ ـ ـ ـا و ر چـیـن ... پــ ـ ـ ـ ــا و ر چـیـن"
تـا مـبـا د ا صـد ا ی ِ "تــ ـ ـ ـق تـ ـ ـ ـ ـ ـق" ِ كـفـش هـا شـا ن
آ گـا هـتـ ـ ـ ـ ـ ـ كُـنــ ـ ـ ـ د از رفـتـنـشـ ـ ـ ـ ـا ن . . .
و ... این نهــــایـــت نامـــــردیســـت
!


تو بازی کن تا من برگردم...


گاهی آدمی دلش میخواهد زندگی مثل یه بازی پلی استیشن بود...
که زندگی رو بده دست اون و ...
و بگه...
تو بازی کن تا من برگردم...
نسوزی ها!

از كسی كه دوستش داری ساده دست نكش



از كسی كه دوستش داری ساده دست نكش
شايد ديگر هيچ كس را مثل او دوست نداشته باشی
و از كسی هم كه دوستت دارد بی تفاوت عبور نكن
شايد هيچ وقت كسی تورا مثل او دوست نداشته باشد !!!

خیال


دلم ميخواهد شب باشد، من باشم و تو ...


به خيالم تو خواب باشي ...
نگاهت كنم، آرام ببوسمت...
نوازشت كنم...
و آرام بگويم دوستت دارم ...
و تمام حرفهاي دلم را كه وقتي نگاهم ميكني نميتوانم بگويم عاشقانه نجوا كنم...
و تو در سكوت بشنوي و از عشقم سر كيف شوي ، اما ...
چشمانت را باز نكني و به خيالم خواب باشي...!
من هم به خيالت ندانستم كه بيداري ... !

نکند که تن فروشی کند


دو ماشین که چندتا پسرجوون سوارش بودن بطور غیرمعمولی پشت سر هم "متوقف" نموده شده بودند...
پسرک جووانتری روی نیمکت کنار خیابان نشسته بود
در یک نگاه میشد پی برد که همجنسگراست
کلاه قرمزی برسر داشت
موهای پر کلاغی چهره اش رو پوشانده بود
لباس تنگی بر تن داشت
ازش انگار آدرسی میپرسیدند
پسرک جوون با صدای نازکش پاسخ داد
دلم هوری ریخت...
صدایش پر بود از هیجان و ترس
یک آن خودم رو جای او تصور کردم
فکرشم هیجان انگیزه
دو تا ماشین پر از پسر جوون...کنارخیابون کج و معوج " متوقف" نموده شده باشند
و درعین حال ترسناک...
دلم خواست میتوونستم از ماشین بپرم پایین و برم ...کنارش...
باهم سربه سر پسرا میذاشتیم . بعد فرار میکردیم ... !!!
آن شب تمام شب به او فکر کردم
ساعت 11:30 شب آن پسر آنجا چه میکرد؟
آن پسرها با او چه کردند؟
نکند تن فروشی کند
خیالش یک آن مرا رها نکرد...
پ.ن 1: کلمه ای بهتر از "متوقف" به ذهنم نرسید!!!
پ.ن 2:کل ماجرا ظرف چند ثانیه رخ داده
پ.ن 3:آن موقع شب داشتم در کنار خانواده از مهمانی خاله برمیگشتم!!!
پ.ن 4: ما همجنسگراها همیشه و درهرمکانی خوشگل ، جذاب و خوش لباسیم
پ.ن 5:هیچوفت تن فروشی نکنید...فقط سربه سرشون بذارید!!!

مـرا مـومیـایـی کـن


مـرا میـان بـازوانـت مـومیـایـی کـن


شایـد ...

هـزار سال بعـد بـاستـان شنـاس کـنجکـاوی از عاشقـانـه های دستـانـت

رمـز گشایـی کنـد