به وبلاگ من خوش آمدید

کی مثل من، واسه تو ، قلبه شکستش میزنه

غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم
چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم؟

این همه خاطر آشفته و مجموعه ی رنج
یادگاری ست کزان زلف پریشان دارم

به هواداریت ای پاک نسیم سحری
شور و آشفتگی گرد بیابان دارم

مگذر ای خاطره ی او ز کنارم مگذر
موج بی ساحل اشکم سر طوفان دارم

 
خار خشکم مزن ای برق به جانم آتش
که هنوز آرزوی بوسه ی باران دارم

غنچه آسا نشوم خیره به خورشید سحر
من که با عطر غمت سر به گریبان دارم

شمع سوزانم و روشن بود از آغازم
که من سوخته سامان چه به پایان دارم
شفیعی کدکنی

پ.ن
برای دانلود آهنگ بمون از محسن یگانه کلیک کنید
گوشیم دلیوری اس ام اس هامو نشون نمی ده ، از اینترنت جستجو کردم و کارایی که نوشته شده بودو انجام دادم و چندتا سورس پیدا کردم که کار نکردن ، آخرین سورس با بقیه فرق داشت با خودم گفتم که این با بقیه فرق داره ولی بازم امتحانش کردم و زد سیدیای گوشیمو از کار انداخت فکر کنم ویروسی بود!
خواستم آنتی ویروس دانلود کنم که هموشون واسه ios7 به بالا بودن گوشیم ios6 داره . خواستم آپدیت کنم حالا گوشی آپدیت نمیشه ، نمی دونم من بلد نیستم درست انجام ندادم یا واسه همون ویروسه هست
گوشیمو ریست کردم بعد همه چیز بیشتر بهم خورد. یعنی دیگه اشکم دراومده بود. برا من مهمه که بدونم اس ام اس هام می رسن یا نه ولی از گوسیم زیاد سردر نمی آرم همه راهکارای تو اینترنتم واسه گوشیای جدیده.اه!!!

نرم افزار رادیویاز را می خواستم تو گوشیم نصب کنم و واسه خودم رادیو بسازم که اپل آیدی نداشتم کلی تو اینترنت گشتم تا بتوونم خودم بسازم که نتوونستم آخر سر از یاس دانلود اپل آیدی خریدم و رادیوباز را دانلود کردم ولی سرعت کارکردش خیلی پایینه نمی دونم اشکال از گوشی منه یا برنامه است، حالم خیلی گرفته شد امروز

اکانت 4share ام هم کار نمی کنه. کلا با مشکلات تکنولوژیک! مواجه شدم و نمیدونم چیکار کنم. کلافه شدم

هنوز هم گریه به گریه با منی

پ.ن
بعضی وقتا که با مامانم حرفم میشه دلم میخواد قهر کنم و دیگه حرف نزنم یا یه جوری یه کاری کنم که حرصشو دربیارم ولی این فکر که من سالهای زیادی بی مادر خواهم بود ، منصرفم می کنه
اگه مامانم فوت کنه و من هم تو سنی بمیرم که مامانم فوت کرده یعنی 35 سال بدون مامان زندگی خواهم کرد

موزیک ویدیوی پروانگی از راستین هم خیلی قشنگه به نظرم
امروز روز خیلی بدی داشتم
یعنی استراحت 4 روز تعطیلی را از دماغم آوردن
امسال تو مدرسه باز چند بچه طلاق ثبت نام کردن البته چند نفرشون برخلاف سالهای قبل از کلاس اول شاگرد خودمون نیستن و نامادری هم دارن
یکیشون کلاس پنجمه و همش 6ماهه که پدر و مادرش طلاق گرفتن و هم پدرش مجددا ازدواج کرده هم مادرش و نامادریش هم یه پسر 9 ساله داره یعنی این بچه جدیدا صاحب یه مادر جدید و یه برادر کوچیک شده! از این بابت که پدر مادرش طلاق گرفتن خجالت می کشه
یه دانش اموز از کلاس اول به خانم معلمش گفته که پدرم مارو ول کرده و با یه دختر جوون فرار کرده
یه دانش آموز برای کلاس دوم ثبت نام کرده که خیلی خیلی خیلی معصومه ،کلاس اول را تهران خوونده ولی پدر مادرش طلاق گرفتن و پدرش از تبریز زن گرفته و پدر و دختر اومدن تبریز
یه دانش آموزم جدیدا بعد آغاز سالتحصیلی ثبت نام کرده که کلا مشکوک می زنن!!!
هنوز پرونده شو نیوورده!!! نمی دونیم قضیه چیه
و مشکوک تر از همه این که زیاد دروغ میگن و حرفاشون عجیب غریبو متناقضه
و بدتر از همه عکس شناسنامه مادر دانش آموز با عکس کارت ملیش زمین تا آسمان فرق می کنه یعنی ززززززززززززززززززززمین تا آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاسمان! کلا خیلی مشکوکن در نهایت به این جمع بندی رسیدیم که اولا مادره جراحی پلاستیک کرده و دوما شاید هم پدر دانش آموز تو کارش دچار مشکل شده و ورشکست شده و طلب بالا آوردن و دانش اموز بی چاره افسرده شده و استرس داره و درساش ضعیفه
حالا این معلماهم تو این چند هفته هی این بیچاره ها را از کلاس میندازن بیرون که بلد نیستن درس نخووندن تکلیف ننوشتن
منم همش تحمل می کردم و چیزی نمی گفتم دیگه آخر سر هفته ی پیش قبل از تعطیلات به موسس مدرسه که مامانم باشه گفتم تا حال این معلما را بگیره ولی امروز باز طفلکی ها را بیرون انداختن این بچه ها هم با استرس آروم آروم اشک می ریختن. منم اونقدر ناراحت شدم که اعتراض کردم البته نه با عصبانیت یا خشن بلکه خیلی آروم و با توضیح
اونقدر نارحت بودم که بعد از ظهر با وجود خستگی نتوونستم بخوابم
نه معلما هنر معلمی دارن نه مدیر مدرسه
انگار باید هم مدیر هم معلما را عوض کرد
فردا قرار خانم موسس به تحریک من تو مدرسه طوفان به پا کنه!!! خدا به دادشون برسه
شبم که سریال ماهپیکر شدیدا حالمو بهم ریخت.
سریال خیلی جالبی نیست همین جوری نگاه می کنم
تو این قسمت فخریه سلطان که بخاطر عشقش به یک خان زاده تن به مسموم کردن پادشاه عثمانی داد ولی موفق به کشتنش نشد؛ با خیانت همون خان زاده دستگیر شد
یعنی نمی دونستم گریه کنم داد بزنم شاخ درآورده بودم از این کار خان زاده
قضیه از این قرار بود که فخریه سلطان بعد کلی ماجرا به خان زاده گفت که دیگه عاشقت نیستم. حقم داشت مردک خیلی اذیت کرده بود فخریه سلطانو. خان زاده هم با شنیدن این حرف فخریه سلطان را به مامورا تحویل داد
نمیشه ماجرا را کامل و عمق فاجعه را دقیق توضیح داد باید می دیدید
فخریه سلطان واسه خاطر عشق حاضر به قتل پادشاه بود ولی خان زاده با شنیدن نه از فخریه سلطان- که حق داشت- بهش خیانت کرد
و این موضوع اعصاب بهم ریخته ی منو تکمیل کرد و الان خواب از سرم پریده و نمی توونم بخوابم!!!
پ.ن
واسه دل خودم نوشتم تا آروم بشم

من «امیر» هستم

"قرار نیست از دست من راحت بشی عشقم
قرار نیست از دست تو راحت بشم عشقم"

فصل دوم پولدارک از 8 آبان از من و تو پخش می شه 
دارم واسه دیدنش لحظه شماری می کنم

برای دانلود آهنگ یه روز از یاد تو از بنیامین کلیک کنید

پ.ن
می خواستم یه داستان بنویسم ولی اصلا حوصله شو ندارم
می خواستم یه عکس از خومم تو این پست بذارم که پشیمون شدم آخه پیر شدم اونم قبل اینکه سی سالمو تموم کنم
با 4shared به مشکل برخوردم ؛ فایلام آپلود نمی شن ؛ نمی دونم چی کار کنم

قاتلم داغ ماتم تو

 آدم مذهبی نیستم یعنی اصلا نیستم که هیچ دین و مذهب را افیون توده ها می دانم ولی از نوحه و مداحی به عنوان یک موسیقی خوشم می آد
شبا صدای دسته ی عزاداری با طبل و موسیقی که از دور می رسه برام دل نشینه البته فقط برای همون سالی یه بار
جدیدا هم تبدیل به یک کارناوال حیابانی شده ... در انواع سبک به شکل راک و جز پاپ مداحی می کنن( من که به ندرت از خونه بیرون می رم ولی چندباری که دیدم همین شکلی بود)
به هرحال مداحی هم سبک موسیقیاییش جالبه ومن از دو تاش تا حدودی بیشتر خوشم می آد یکیش « جنگیدم به نفش های آتشینم » از حاج!محمود کریمی (سوای شخصیتش به نظرم صداش برای مداحی مناسبه البته شخصیتش هم از نظر منفی مناسبه!)
دومیش « ظهر عاشورا» از حسین جعفری و سجاد تقی اوغلو است که واقعا صدای سوزناکی دارند. کاش پاپ هم می خوندن!

پ.ن
برای خواندن مطلب «به همگام شکست عشقی چه باید کرد» کلیک کنید 
مطلب جالبی است ولی منبع اصلی و نویسنده اصلیش را پیدا نکردم
فقط اینکه این مطلب درباره ی اولین شکست عشقی می توونه کارساز باشه دوم جوانب عشق به همجنس را در بر نمی گیره. مخصوصا اونجایی که توصیه می کنه می توان با حمایت و همدردی دیگران بار غم و اندوه را کم کرد برای حداقل من همجنسگرا ممکن نیست
با اینکه زمان درد ها را کهنه می کنه موافقم ولی وقتی میخی را از دیواری دربیارن جاش می مونه
موافقم که می شه با عشقی جدید باز احساس خوشبختی کرد ولی حوادث تلخ گذشته شیرین نمی شه
امیدوار برای دیگران این مطلب مفید باشه
--------------------------------------------------------------------------------------------
امروز یه شاگرد خصوصی داشتم. یه دختر بد عنق و افسرده ی تنبل که دو بار تو امتحان نهایی مردود شده ؛ جلسه ی اول بود مامانشم برای چند دقیقه نشست تو کلاس که ببینه چطوری تدریس می کنم. منم خیلی با اعتماد بنفس و بدون توپوق و خیلی قوی برای مادر و دختر تدریس کردم.ولی اخر جلسه موقع تعیین وقت جلسه بعد دختر گفت بذار با مامانم صحبت کنم بعد؛ نمی دونم چرا حس کردم تدریس کردنمو نپسندیده واسه همین وقت جلسه بعدو نخواست مشخص کنه، نمی دونم شاید من دارم الکی مساله را بزرگش می کنم چون نگفت نمی آم به هر حال اعتماد بنفسمو از دست دادم. الانم حس بدی دارم که وقت جلسه بعدو مشخص نکردن
در ضمن کلاسو یه ربع زود تموم کردم! موقع تموم کردن فکر می کردم که یه ربع بیشترم گفتم ولی بعد متوجه شدم که ساعتو اشتباه در نظر گرفته بودم و باید یه ربع دیگه تدریس می کردم ولی به روی خودم نیووردم گفتم چون مطلب تموم شد برای همین زود تموم کردم!!!خاک توسرم