به وبلاگ من خوش آمدید

واقعیت های همجنسگرایی من

اگه نوجوونی هستی که تو اینترنت "پسر سکسی" سرج کردی
اگه کسی هستی که تو اوایل جوونی شه و تو خودش نسبت به همجنسش علاقه حس میکنه
اگه ...
اگه همجنسگرایی و خامی هنوز ... این مطلبو بخوون
24 سالمه ... 24 سال تموم .. درستش اینکه بگم 25 سالمه ...
و تجربه تنها اندوخته منه
کاش تجربه امروزمو 7 سال پیش داشتم یا وقتی که 22 سالم بود ... 20 سالم بود ...
هیچوقت لذت 20 سالگیمو نکشیدم ... نمیخوام بگم آدم بدبختی مو یا تا حالا روز خوشی نداشتم ... نه روزای خوبم بیشتر از روزای بدم بود .. ولی بی عشق بود ... و من در جستجوی عشق ... من کیم ؟ ... پسرم یا دختر ؟ ... همجنسگرام ... آهان ...
تنها با این راز بزرگ شدم
تصورم این بود که بقیه هم مثل منن ... احمق ... چقدر واسشون دعا کرده بودم ...
به خودم می بالم که هنوز تنم رو در اختیار کسی قرار ندادم ... خب سختی کشیدم ... غریزه جنسی تو یه پسر نوجوون و جوون کم سن وسال قویه ... بلاخص اگه گی باشی ... نه اینکه که گی بودن غریزه جنسی رو بیشتر میکنه ... نه ... تنهایی ... بهتر بود بگم بلاخص اگه تنها باشی و هیچ تنهایی ای جز همجنسگرایی وجود نداره ... تنها راز دار من کامپیوترم بود ... تنها جایی که میشد ابراز وجود کرد ... از روشن کردن کامپیوتر تا رفتن به یه سایت گی دو دقیقه بیشتر طول نمیکشه ...
بوده روزایی که بعد دیدن عکس یه پسر لخت حتی گریه کنم ... وای خدای غلط کردم ...!!! ... یادش بخیر!
یاد روزی افتادم که برای اولین بار خواستم به غریزم عمل کنم ... "سکس پسر" نوشتم تو گوگل ... فیلتر بود ! ... فیلتر شکن نداشتم هنوز!
بوده روزایی تو نوجوونیم که بعد خود ارضایی گریه کرده باشم وبعد ...
وبعد اما عادت شد برام ... ولی هرگز نیاز درونم ارضا نشد ... نیاز به بوسیده شدن ... نیاز به لوس شدن ... نیاز به آغوش ... هرگز و هرگز
و گریه رفت ... دیگه بعد خود ارضایی احساس گناه نداشتم ...
همیشه دوست داشتم عاشق شم؛همیشه
بلد نبودم ... از کجا پیدا کنم مثل خودم ... یه همجنسگرا ...
حسرت همزاد همیشگی من بود ... حسرت سبک زندگی دگرجنسگرایان ...
من غرورم رو از دست دادم
غرور سوای تکبره که خود بزرگ بینیه ؛ از دماغ فیل افتادنه
غرور شخصیت درونیه ... وقتی تنها شدی به خودت چی میگی؟ ... درباره خودت چی فکر میکنی؟
من تجربه کردم حسی رو که خودم به خودم توهین کردم ... و خدا با وجود اینکه قهر بودم ... لحظه آخر نزدیکتر میشه ... و تجربه اندوخته ... "امیر به خودت بیا"
تجربه کردم حسی رو که به من به خاطر همجنسگرایی توهین شه ...
تجربه کردم حسی رو که غرورم تحقیر شد نزد خودم وقتی الکی گفت " آدم بدبختیه " تا من از او دوری کنم ... فهمیدم به روم نیووردم ... چون دوستش داشتم بی نهایت ... نمیخواستم از دستش بدم ... ولی در درون تحقیر شدم ... تنها که شدم گفتم " امیر تو رو نمیخوادا ... خودتو کوچیک کردی" ...
تحقیر شدم وقتی گفت "اسمم اونی نیست که گفتم" ... به روی خودم نیاووردم ... در درون تحقیر شدم ... کار درست این بود که گوشی رو همون لحظه قطع میکردمو دیگه حتی اگه زنگم میزد جوابشو نمیدادم ... حتی تو دلمم انتظار اینکه بهم زنگ بزنه رو هم نباید میداشتم چون اگه زنگ نمیزد باز در درون خودم تحقیر میشدم ... ولی من نه تنها گوشی رو قطع نکردم که هیچ ... و در درون تحقیر شدم وقتی با خودم تنها بودم ...
اونی که الان داری این مطلبو میخوونی و بی تجربه ای ... من به قیمت سالهای از دست داده ام تجربه دارم ...
به هیشکی تو ایران اعتماد نکن ...
اگه فیسبوک اکانت نداری که چه بهتر اکانتی هم باز نکن ... اگه اکانت داری ؛ اکانتتو ببند ... که همشون یا سن بالان و دورغی میگن سنشونو ... یا همجنسبازن ... یا همجنسگراهایی که دنبال عشق نیست و فقط وفقط سکس میخوان ... یا میخوان سرکارت بزارن...
واسه همینه که اسم واقعیشونو نمیگن ... حتی شهر محل زندگیشونم همونی نیست که میگن ... کلی دروغ تحویل میدن ... چون فکر میکنن اگه همه چیزشونو دورغ بگن بعد که تنها میشن میتوونن به خودشونم دروغ بگن که اون من نیستم یکی دیگه است تا در درون تحقیر نشن ولی میشن ...
من هم تحقیر شدم
بار ها شده از پسری خوشم بیاد تو دانشگاه ... تو مسیر دانشگاه ... تو ولیعصر گردیم ... همیشه با خودم اینو میگم " کاش همجنسگرا باشه گ ... گ کاش از من خوشش بیاد " ... " از کجا بفهمم همجنسگراست " ... ولی بعد میبینی پسره دنباله یه دختر افتاده ... بعد میبینی به دخترا نیگا میکه ... " امیر همجنسگرا نیست " ... در درونت تحقیر میشی واسه این حسی که داری ... " امیر تو چرا از همجنست خوشت میاد؟" ... ببین تنهایی هیشکی نیست جز تو ...
تجربه بهم میگه ... آهای اونی که تازه اول راهی تو ایران نمون برو ... فرار کن ... همین ...
فرارکن و برو ... زندگیه سالمی بساز ... بی تحقیر شدن در درون ... بی حسرت ... باعشق ... با یه همراه ... همسنگر ...
که در ایران همه پای اینترنت پیر میشن ...
فکر میکردم بقیه شونم مثل منن اما نبودن... نفهمیدن ...گفتن متفاوت ... همون چیزی که با تمام وجودم حسش کردم وقتی با خودم تنهام
و زندگی ناسالم ...
تصور کن اگه همجنسگرا نبودی زندگیت چه شکلی بود ...
اگه همجنسگرا نبودم از تجاوز نمیترسیدم
اگه همجنسگرا نبودم با حسرت بیگانه بودم
اگه همجنسگرا نبودم دیگه نشنیده بودم که"جنده دیگه زنگ نزن"
اگه همجنسگرا نبودم دیگه تحقیر نکیشدم وقتی با خودم تنهام دردرونم ... وقتی که به صمیمیترین دوستت، یه کی رو که سبک ایمو لباس پوشیده رو نشون بدی ... آخه تازه فهمیده بودم ایموها کین ... نشون بدی بگی "این ایموه ها... به اینا میگن ایمو" ... وگفت تو رو نمیدونم ما به اینا میگیم "پسر کونی" ... تحقیر شدم پیش خودم ... به خودم گفتم " امیر دوستت که نمیدونه تو همجنسگرایی" ولی نشد ؛ تحقیر شدم ... آخه راستش فکر نمیکردم بدونه که ایمو ها همجنسگران ... همجنسگراها این شکلی لباس میپوشن ... میخواستم هنوز توضیح بدم
اگه همجنسگرا نبودم دیگه لازم نبود از حقوق همجنسگرا ها پیش رفقام که همشون دگرجنسگران و نمیدوون که من همجنسگرام دفاع کنم ...
خستم از زندگی همجنسگرایی ... بی رفیق ... بی عشق ... تنها...
یه روزی عاشق شدم ... گم شده من بود ... ولی باور نکرد ورفت ...

۲ نظر:

  1. احساس میکنم حرفای دلمو میزنی، چون منم تمام این تجربه ها رو داشتم، خیلی تحقیر شدم، واسه اینکه اینجوری آفریده شدم. خیلی احساس گناه کردم واسه اینکه اینجوری آفریده شدم، اما تسلیم نشدم به خودم قول دادم به جایی برسم که بتونم سهم همسنگرامو از دنیا بگیرم...

    پاسخحذف
  2. سلام به صاحب وبلاگ
    امیدوارم سالم باشی
    امیدوارم اگه دل به یک نفر خوش کردی اون یک نفر هم دل به تو خوش کرده باشه
    پسر چه قدر آرزوی آغوشت را دارم
    چه قدر آرزوی بوییدنت را دارم
    پسر منم شبیه تو
    اماتوکجایی
    من کجا
    اصلا توحقیقت داری یا نه
    نمیدونم
    اما خیلی دوستت دارم
    ای کاش در آغوشت جان میدادم
    نه ای کاش باهم در آغوش هم بودیمو در کنار هم
    راز دل زیادو صفحه وبلاگت کم
    بامحبت تمام میگم بهت که:همه زندگی ام .همه نفس کشیدنم به خاطر پسری چون تو هست
    09013095572

    پاسخحذف