به وبلاگ من خوش آمدید

latter days

یه فیلم دراماتیک و رومانتیک
داستان یه عشق از نوع همجنس به همجنس
latter days

فیلم از اینجا شروع میشه که 4 تا مبلغ دینی همسایه یه پسر همجنسگرای شیطون میشن ... خیلی هم شیطون!
این پسر از یکی از این پسرای مبلغ دینی خوشش میاد و میخواد باهش رابطه برقرار کنه ... کم کم عشق به وجود میاد
سکانسهای خیلی قشنگی داره ... بعضی جاهاش اشک آدم درمیاد
اولین بوسه ... با گریه شروع میشه بعد یه بغل یه پناه ... یه نگاه ... نگاهی عاشقانه ... و شروع یک بوسه ... حرکت دست نوازشگر از شانه به گردن ...بعدش از دماغشون درمیاد این بوسه!
سکانس بوسه زیر برف ... باید ببینید نمیشه توصیفش کرد
هم آغوشی آتشین و عاشقانه ... خیلی هم سکسی ... و بعد درد و دل و نگاههای عاشقانه و خواب ... خواب با هم ... در کنار هم ... تا خود خود صبح
سکانس بازی بسکتبال هم قشنگ و به وضوح فرق همجنسگرایی با همجنسبازی رو به تصویر میکشه ... پسر شیطونه پیرهنشو در میاره ... همزمان یه دختر هم تی شرت شو در میآره ... پسر مبلغ نگاهش به اون پسرست ... و یه مبلغ دینی داشت میدویید با دیدن دختره حواسش پرت میشه و تیرک بسکتبال میخوره ... هنرمندانه بتصویر کشیده شده بود که همجنسگرا به دختر علاقه ای نداره
این پسر شیطون شبا پسر میبرد خوونشون! ... پسر مبلغ دینی از تو پنچره از پشت کرکره نگاه میکرد یواشکی ... و بعد دست حسرت که سر خورد از کرکره ی کنار زده شده ... عشق زاده میشود ... حالا ؛ پسر شیطونه یه پسر دیگه رو داره میبره خونش ولی این دفعه نه با خنده... این دفعه نگاهش به کرکره است و سایه پشت آن ... حسرت و عشق به زیبایی به تصویر کشیده شده
و در آخر یه جدایی ... اشک ... و باز وصال ... سینی میافته از دستش و آغوشی لبریز از عشق ... دستانی که در هم فشرده میشود و نگاه های دو عاشق ؛ پایان فیلم رو رقم میزند







عشق تو فیلمو باورتون نشه ... همش فیلمه ... نقش بازی میکنن ... عشق تو فیلما فقط تو فیلماست ... اینجا همه از عشق بیزارند ... یه موقع باورم میشد ... باورم شده بود ... گشتم نبود نگردید نیست
وقتی این فیلمو میبینی بعدش یه غصه ته دلت میشینه و حسرت همیشگی  ... با خودم میگم کاش من جای اونا بودم ... کاش ایرانی نبود ... کاش حداقل تو این عصر به دنا نیومده بودم ... یه زندگی نا سالم ... فقط میتوونی تو همین وبلاگ خودتو خال کنی ، ابراز وجود کنی که من هستم ... یه همجنسگرا ... سهممو از زندگی میخوام ... با خودم فکر میکنم اگه یه آمریکایی بودم خیلی وقت پیش عاشق شده بودم ... خیلی وقت پیش گم شدمو پیدا کرده بودم ... و 18 سالگی ... 20 سالگی ... 22 سالگی میتوونست چقدر زیبا باشه

۹ نظر:

  1. agha y link bede d.l konim

    پاسخحذف
  2. عشق حقیقته
    سخته ولی پیدا میشه
    من الان توی 23 سالگی عشق 22 ساله خودم رو دارم
    و برای هم میمیریم
    ازش ممنونم که هست.

    پاسخحذف
  3. وقتی برای بار اول حسش برام خیلی غریب بود ولی الان باهرنفسم حسش میکنم توی رگهامه مثل نوازش دو بوسه مثل....
    صداش مثل ی نت توی مغزمه رهام نمیکنه مثل یک ملودیه یک ملودیه آروم توی لحظه تنهایی،وقتی همه دورتن ولی بازم احساس تنهایی میکنی،حرفات از تعریفی که در مورد فیلم کردی هم قشنگ تر بود.مرسی ازت.

    پاسخحذف
  4. سلام بر همه منم عشقمو پیدا کردم اما اون همجنسگرا نیس

    پاسخحذف
  5. سلام
    چه قدر با تو بودن ....

    پاسخحذف
  6. به انتظارت نشستم
    روزها شبها
    چشم به گوشی همراه دوخته ام
    اما اگر نا امید شدم پایانی تلخ در انتظارم هست
    اگر تورا در آغوش نگیرم و نا امید بشم > مرگ را زودتر از تو در آغوش میگیرم
    از طرف پسری که نفس کشیدنش واسه نفس کشیدن تو هست
    09013095572

    پاسخحذف