غفلت کرده ای مادر!
پشتِ یک هویتِ جانسوز
زیر آواری از حسرت
پسرت ذرّه ذرّه دفن می شود
غفلت کرده ای مادر!
از نگاه ناامید فرزندت درون پرآشوبش را ندیدی
غفلت کرده ای مادر!
قصه ی تلخ زندگی ام را هرگز نفهمیدی
غفلت کرده ای مادر!
از درد دلهایم با غریبه های مجازی
غفلت کرده ای مادر!
پشتِ یک قلبِ عاشق
فرزندت آرام آرام می میرد... وتو
فراموش کردن را به من نیاموختی.
پ.ن
1 - چند هفته پیش تو آخرین پستم دلم می خواست بمیرم
ساعت 2 نصف شب پست کردم و قصد خودکشی داشتم ولی باز مادرم ...
نمی توانم به این زودی ترکش کنم
ولی میدانم یک روز بلاخره یک روز بی دلهره از مادرم خود را سقط خواهم کرد
2 - در پاسخ به نظر یکی از دوستان در پست قبلی :
2 - در پاسخ به نظر یکی از دوستان در پست قبلی :
"خوبه که هوز امید داری
ولی من نه امیدی دارم و نه توانی ... خسته
ام
ولی ما محکوم به تنهایی هستیم
چون آدما سه دسته ان
1 - استریت
2 - استریت هایی که می خوان همجنسبازی کنن
3 - همجنسگرا
همجنسگرا ها خودشون دو دسته ان : همجنسگرای
خوب - همجنسگرای بد
تعداد همجنسگرا به استریت خیلی خیلی خیلی
کمه و نسبت همجنسگرای خوب به بد اون قدر کمه که نزدیک به صفره
همجنسگرا های خوب گیره همجنسگراهای بد می
افتن یا گیره استریتهای همجنسباز و آسیب می بینن و دیگه به کس دیگه ای اعتماد نمیکنن
پس احتمال اینکه یه همجنسگرای خوب با یه همجنسگرای خوبه دیگه آشنا
بشه قبل از اینکه آسیب دیده باشن خیلی کمه
پس ما محکومیم به تنهایی
یه دلیل شخصی هم واسه تنهاییم دارم که دوست
ندارم تو این وبلاگ بازگوش کنم"
3 - برای دانلود آهنگ uzaklardasin کلیک کنید
3 - برای دانلود آهنگ uzaklardasin کلیک کنید
با موسسه جهانی LGBT شروع به مکاتبه کن. برنامه ریزی کن برای مهاجرت (گرفتن پناهندگی، پول هم اون قدر ها نمی خواد). به نظر من هلند و کشورهای اسکاندیناوی بهترین انتخاب هستند (دانمارک، نروژ، سوئد، فنلاند) صد در صد در اون کشورها نیمه خودت رو اون هم از نوع ایرانی اش پیدا می کنی. الان سال 92 هست، اگه پیگیر باشی تا آخر 93 رفتی. و نکته آخر: تحت هیچ شرایطی حق خودکشی نداری. حداقل به خاطر مادرت و در ضمن مادر تو مقصر نیست برای این شرایط، حتی اگر از دید تو تقصیر او نفهمیدن تو باشد. دوست عزیز داشتن یک مادر (حتی یک مادر بیولوژیک و نفهم) بهتر از نداشتن مادر است خیلی بهتر، این رو من دقیقا می دونم. برنامه ریزی کن برای رفتن. دوست داشتم دلیل شخصی ات رو هم بدونم. اما بیشتر دوست دارم به حریم شخصی ات احترام بذارم.
پاسخحذفسال پیش خیلی جدی قصد داشتم که برم و پناهنده بشم به خودم تلقین میکردم که میتوونم حتی تو خونه هم گفته بودم و مامان میگ فت کجا می خوای بری چرا می خوای بری و بعد که من اصرار می کردم می گفت خب برو!(با شناختی که از من داشت می دونست من نمی رم)
پاسخحذفحتی اینکه تو آنکارا کجا باید برم واسه پناهندگی و بعدش چیکار باید کرد را با جزییات درآورده بودم ولی نرفتم چون من خودمو تو شهر خودم نمی توونم اداره کنم چه برسه تو کشوری که زبون مردمشو هم نمی دونم
در ضمن مامان من اصلا مذهبی نیست ولی سنتی است مثله همهی مامانا که دوست دارن عروس داشته باشن دورو برشون پر از نوه باشه!
پاسخحذفکاش مامانم منو به عنوان یه همجنسگرا قبولم داشت کاش می توونستم بگم
کاش اصلا جامعه مون ما را قبول داشت
(متاسفانه) دسته بندی خوبی بود
پاسخحذفدست کم به خودمان بدهکار نیستیم چرا که با شجاعت هویت خود را یافته ایم.و چیزی که میتوان گفت با امید زندگی خواهیم کرد حتی اگر احتمال وصال پایین باشد و خودکشی هم به نظرم آخرین در باشه و بعد از میانسالی و پیری بهتره، آخه شانس سربرداشتن از عدم و چشیدن طعم بودن رو پیدا کردیم.من که خودم تویه دهه بیست زندگی ام و با همه ی مشکلات از کایت زندگی رضایت دارم البته بودا میگه زندگی سراسر رنج است.دوستت دارم ندیده.
پاسخحذفبرای یه همجنسگرا زندگی سراسر رنج است.
پاسخحذفآخر زندگی من با خودکشی تموم میشه
نه ترسی از مرگ دارم و نه انگیزه ای برای زندگی
فقط واسه خاطر مامانمه که خودمو نمیکشم
نه اینکه مامانمو خیلی خیلی دوست داشته باشم یا اینکه بهترین مامان دنیا باشه
مثل هر پسری با مامانم دعوامم میشه قهرم می کنم!
ولی میدونم اگه خودکشی کنم زندگی مامانمو خراب می کنم
ما فقط یه بار به دنیا می آیم و حق نداریم زندگی کسی را خراب کنیم
من نمی خوام زندگی مامانمو خراب کنم.چون مطمئنم که با خودکشی من نابود میشه
پس به ناچار باید تحمل کنم
اگه میخوای نظرت نسبت به زندگی عوض شه کتابای علی صفایی حایری(ع.ص) رو بخون متحول میشی ایشون یکی از بزرگترین نابغه های حوزه بودن که بخاطر اینکه حرفاش به مزاق بعضیا خوش نیومده بود کلی ازیتش کردن تا مجبور شد با اسم مستعار ع.ص کتاب بنویسه منم مثل تو بودم تازخ خیلیم بدتر از تو ولی الان کاملا قانع شدم خوشحال میشم اگه کمکی از من بر میاد بهت کمک کنم
پاسخحذفنمی دونم در مورد چی باید قانع بشم
حذفدر مورد این قانع بشم که آدما می توونن تنها هم زندگی کنن بدون عشق
این آقای مرحوم تا جایی که من تو گوگل سرج کردم درباره ی جهان آخرت و مقابله با پوچ گرایی و مارکسیسته
من یه موقع به جهان اخرا اعتقاد داشتم یعنی دوست داشتم که وجود داشته باشه
من با دوست داشته هام زندگی می کنم ولی دیگه دوست ندارم جهان دیگه ای هم وجود داشته باشه چه واقعا وجود داشته باشه چه نداشته باشه برام دیگه فرقی نداره. نو زندگیم مسایل دینی و مذهبی را دخالت نمی دم وبر این باورم که هر چقدر هم کتاب بخوونی بدون عشق نمی توونی زندگی کنی
مرسی از پاسخ ات.دین به چه کار آید در این بلبشویه ناشناخته ها و ناکامی ها و جبرهای ناخوشایند.
پاسخحذفراستش بنظر من باید واقعیتو قبول کرد من خودم خیلی شرایط بدتری رو نسبت به تو تجربه کردم که مطمینام اگه زندگیمو بزارنکنار زندگیت و بهت حق انتخاب بدن حتما اونیو که هستس انتخاب میکنی.
پاسخحذفدرست میگی دوست خوبم ادم باید با دوست داشته هاش زندگی کنه ولی تا حالا فکر کردی که وفق دادن دوست داشته ها با شرایط موجود ممکنه ولی عکسش محاله؟
باید شرایطو قبول کرد این که عشق واقعی هیچ چا نیست و همش داستان و افسانست
تو خودت سراغ داری برام مثال بزنی دوست خوبم؟
گفتی که آدم باید با عشق زندگی کنه و از طرفی باید قبول کرد که عشق واقعی وجود نداره پس بههتر نیست یکم منطقی تر به عشق دقت کرد و تفسیرش کرد؟
امیدوارم از حرفام ناراحت نشی دوست خوب و مهربونم چون حقیقت خیلی خیلی تلخه
هنوزم ته مزه ی تلخیش زیر زبونمه
ولی واقعا عشقی که ما میگیم چیه؟ انتظار داریم دوستمون داشته باشن و ما هم دوستشون داشته باشیم؟
کیارو؟ مردم رو که همتشون اون چیزیه که وارد بدنشون میکنن و ازرششون اون چیزیه که خارج میکنن؟مگه اونا چیزی بیشتر از یه کارخونه ی تولید مدفوع هستن که ما ازشون چنین انتظار بزرگیو داشته باشیم
مطمین باش اگه کسی بهترین عشقو هم تجربه کنه اگه یکی از خودش پولدار تر یا خوشگلتر (نفر سوم) بیاد وسط یا اون یا اون عشقش سرد میشه و متمایل به نفرسوم میشه
این ذات آدمیزاده البته نه همه (اکثریت ) اصلا سیستم پاداش و جزای مغز آدم اینجوریه
دوست خوبم
من خودم ادعایی ندارم تو این مسایل علمی ولی چون دانشجوی پزشکی هستم حس میکنم یکم دارم از بالا مساله رو میبینم و میبینم حقیقت چقدر تلخه
دوست عزیز دیگه که گفتید در این جبر ها دین به چه کار اید درسته جبر هست
ولی بنظرتون عشق و س.ک.س جبر هورمونها و ناقلهای عصبی و محیط نیست؟
ایا اسیر این جبر شدن میتونه برای ما هدف باشه دوست خوبم؟
مشکل ما اینه که خدارو صرفا یه موجو بزرگ و قوی میبینیم که مارو افریده و این دنیارو عشرتکده (بر اساس همون جبری که گفتم) و اگه ببینیم که بساط عیشمون جور نباشه و با درد و رنج و سختی و جنگ و قحطی مواجه میشیم میگیم مگه میشه خدایی باشه و اینهمه ظلم وستمو ببینه و کاری نکنه
درحالی که این بینشمون از اصل اشتباهه خدا این دنیارو منزل ونه مقصد و کار انسان رو حرکت و نه سکون قرار داده بنابر این با دیدن فقر و جهل و ظلم و خیانت و جنگ میتونیم اوج زیبایی اختیار انسانو از یه طرف و ایجاد زمینه ای برای مبارزه از طرف دیگه ببینیم
و واقعا بنظرم حیفه ادمای پاکدلی مثل شماها بخاطر انتضار از طبیعت و دیگران و جبر چنگار جبر هورمونها و نورو ترانسمیترها اسی بشن چون واقعا شماها که دنبال عشق واقعی هستید خیلی از اونایی که دنبال هوس صرف هستن با ارزشترید (بنظر من)
دوستای گلم ببخشید اگه غلط املایی داشتم
آیدین جان یه جورایی درست میگی ولی به نظرم یه جاهاییش مع الفارغه.اخه امثال ما از حدافل شانس برقراری ارتباط هم برخوردار نیستن ولی وقتی استریت هستی شرایط برای تیر انداختنت خیلی بیشتره چرا؟!خب چون ما دراقلیت هستیم.نمبتونم بگم که ساختار فیزیولوژیک و ژنتیکی بدنیم در اینی که هستم دخالت نداشته ولی قطعا چیزی که مسلمه اینه که ما با نوعی رانه و میل سروکار داریم حالا فارغ از اینکه چه علتی داشته باشه، جبر از این نظر جبره که نمی تونیم به اون چیزی که دوست داریم در حالیکه به حق کسی تجاوز نمی کنیم میدان بدیم حتی اگر شانس وصال پایین باشه منظورم جبر زمانی مکانی حکومتیه و اجتماعیمون هست.من خودم به شخصه آنارشیست ها رو حداقل از این نگاه دوست دارم که معتقدن باید آزادی بشر تا جایی که ممکن هست و به دیگران آسیب نمی رسونه محقق بشه.ممنونم که وقت میذاری دوست عزیزم.
پاسخحذفببخشید دیر سر زدم
پاسخحذفتا حدی درست میگین ولی همون استریتا هم دقیقا همین مشکلو دارن مخصوصا تو جامعه ی ما
یه مساله ی دیگه هم که هست مخالفت با اقلیتها فقط کار دولت نیست بلکه یه چیز عرفی مذهبی هم هست و از این نظر بهترین کار بیخیال شدن از این گرایشاته (تو جامعه)بخاطر اینگه ضرراش خیلی خیلی خیلی از منافعش بیشتره