عشق احساسی است که
تعریف های مختلفی ازش شده از تعاریفی کاملا احساسی تا تعاریفی که به منطق نزدیکتر
است
عشق احساس پاکیست که
عاریست از بی عفتی
میگن عشق یعنی دست از
سر کسی برنداری
عشق دلتنگی شدید است
میگن اگه عاشق یه
عشقش نرسه تا آخر عمرش تنها می مونه و دیگه نمی توونه عاشق بشه
باور و دید من به عشق
و تعریفم از عاشق بودن در طول این مدت تغییر کرده
باور قدیمی ام این
بود که هر کسی یه گمشده داره که باید اونو پیدا کنه ، این دید کاملا احساسی است که
به مرور زمان به من ثابت شد که ما فقط انتخاب می کنیم و به نظرم این منطقی تره.
ما در طول زندگیمان
بر حسب اتفاق با بعضی ها آشنا می شویم و با خیلی های دیگر آشنا نمی شویم و از بین
کسانی که آشنا شده ایم یکی را انتخاب می کنیم.
عشق همیشه مورد توجه
بوده و عشق هایی بعضا آنقدر دور از دسترس که فقط در داستان ها ماندند و افسانه
شدند
مجنون های کوه کن فقط
در قصه هاست مجنون های امروز فقط دل می کنند
نمی گم عشق وجود
نداره ولی در این روزگار دست نیافتنی شده من به دنبالش گشتم ولی نشد
وقتی با خودم تنها می شوم و به گذشته ام فکر می کنم با خودم می گم چرا باید به من می گفتن که " میام کس و کونتو یکی می کنم" یا " میام جلوی چشات به مامانت تجاوز می کنم" واقعا چرا؟ اشک تو چشام حلقه می زنه و تنها پاسخی که دارم اینه که چرا باید به یه غریبه دل ببندم چرا باید اعتماد کنم چرا باید آغوش بخوام تکیه گاه بخوام و در نهایت این حرف ها را بشنوم . چرا من باید این حرف ها را می شنیدم . من همه ی این توهین ها را برای این شنیدم - و باید نمی شنیدم – چون دنبال مثلا عشق بودم. واقعا ارزششو داشت؟
وقتی با خودم تنها می شوم و به گذشته ام فکر می کنم با خودم می گم چرا باید به من می گفتن که " میام کس و کونتو یکی می کنم" یا " میام جلوی چشات به مامانت تجاوز می کنم" واقعا چرا؟ اشک تو چشام حلقه می زنه و تنها پاسخی که دارم اینه که چرا باید به یه غریبه دل ببندم چرا باید اعتماد کنم چرا باید آغوش بخوام تکیه گاه بخوام و در نهایت این حرف ها را بشنوم . چرا من باید این حرف ها را می شنیدم . من همه ی این توهین ها را برای این شنیدم - و باید نمی شنیدم – چون دنبال مثلا عشق بودم. واقعا ارزششو داشت؟
وقتی بخشی از بهترین
لحظات زندگی تو تو انتظار شخصی سپری کنی که کوچکترین اهمیتی بهت نده چه حسی می
توونی داشته باشی جز شکست جز طعم تلخ حقارت. احساس بازنده بودن چه حسی خواهی داشت
وقتی که همه ی احساستو پای کسی بذاری که عاشقت نیست
شما بگین دیگه میشه
عاشق شد . میشه اعتماد کرد . میشه دل باخت و طعم ترسناک دلباختگی را فراموش کرد؟
دلم می خواهد اما نمی توانم . می خواهم اما نمی شود.
هنوز هم هستند کسانی
که عاشق می شن و در برابر تمام دیگران می ایستند و اگه پاش بیوفته در برابر تمام
دنیا هم می ایستند.من می توونم مثالهایی از عشق دختر و پسر به هم بزنم از دور و
بریام ولی از عشق دو همجنس به هم سراغ ندارم نه در دنیای واقعی نه در مجازی تو
دنیای مجازی که همه دنبال کونن. همه بلا استثنا.لااقل تو ایران که اینجوریه. من که
نتوونستم نه عشقی پیدا کنم و نه عاشقی. در اینجا به عشق و عاشق به دید نادانی و
نادان نگاه می کنند. در اینجا عاشق را کسی می دانند که ضعیف و آسیب پذیز است و
کمبود محبت دارد!
تو کشورهایی که
ازدواج همجنسگراها قانونی است قضیه حتما فرق می کنه چون تا خواستی و مطالبه ای از
طرف همجنسگراها نباشه استریت ها تن به قانونی کردن ازدواج همجنسگرا ها نمی دن که.
وجود قانون ازدواج
همجنسگرایان تو کشورهای غربی نشون می ده که تو اون کشور ها چیزی به اسم عشق وجود
داره با توجه به فرهنگشون تا عاشق نشن ازدواج نمی کنن چه گی باش چه استریت. برخلاف
کشور محل زندگی ام که به خاطر برآورده کردن امیال جنسی شان یا به خاطر عرف ازدواج
می کنند.
مطمئنم که اگه ایران
کشور آزادی بود که امکان قانونی شدن ازدواج همجنسگرا ها در آن ممکن بود ؛ چنین
چیزی اتفاق نمی افتاد چون اصولا همجنسگرا های ایرانی همچین خواست ومطالبه ای ندارن
همجنسگراهای ایرانی
عشق را تجربه نمی کنند یا نمی توانند یا نمی خواهند ؛ نمی دانم.
من که دیگه نه به
گذشته فکر می کنم و نه به آینده. نه عشق می خواهم و نه زندگی چون لازمه اش داشتن
امید است و من نه امیدی دارم و نه می خواهم که داشته باشم چون امیدوار بودن های
گذشته ام همگی یأس شدند و این امیدوار بودن ها و نامید شدن های پیاپی خسته می کند
هر دل تنهایی را.
زندگی بی عشق ملال
آور است و تنهایی دردناک .روزگاری بود که تحمل دردناکی این درد را داشتم. خستگی
هایم تابم را در تحمل این دردناکی کاسته است ...
پ.ن
1 - فیلم " پل جوبی"
را ببینین قشنگ بود
2 - جدیداً دارم بازی آنلاین عصر پادشاهان را بازی می کنم و بیشتر اوقاتمو صرف این
بازی می کنم. بازی قشنگیست
Europa
پاسخحذفتا حالا به این فک کردی که اگه ایران زمانی که منو تو توش به دنیا میومدیم و تا الان که بالغ شدیم روابط دختر پسری به حد کافی آزاد بود ممکن بود گرایشای ما به جنس موافق بسیار کمتر از حالا باشه؟! آخه همون عشق به جنس مخالفش هنوز که هنوزه تو ایران نوعی تابو محسوب میشه حالا چه رسد به گروه اقلیت.
شما بگین دیگه میشه عاشق شد . میشه اعتماد کرد . میشه دل باخت و طعم ترسناک دلباختگی را فراموش کرد؟ دلم می خواهد اما نمی توانم . می خواهم اما نمی شود.
پاسخحذفنه دیگه نمیشه عاشق شد این چیزیه که بهش رسیدم
یه چیز دیگه که بش رسیدم اینه که حالا که اینقدر این حس برامون هزینه داره چرا جلوش نایستیم
خیلیا میگن چون این ذاتمونه این حرف مثل حرف اوناییه که میگن چون انرژی هسته ای حق مسلم و قانونیمونه اینهمه تحریم و جنگ و سختیو به جون بخریم تا انرژی اتمی داشته باشیم!!!!!!!
درحالی که باید سود و ضررو کنار هم قرار داد و بعد بررسی کرد کدوم راهو بریم
بنظر من جلوی گی بودنو میشه گرفت و استریت (یا حداقل استریت نما )شد
با یکم هورمون درمانی و روان درمانی اصلا گی ترین ادما بنظرم تبدیل به پورن استارای استریت بشن خخخخ
ولی بدور از شوخی بهتر نیست جلوش بایستیم؟
منم دنبالش گشتم... سال ها... ولی نشد... به همین سادگی... نشد!
پاسخحذفاما در مورد امید، جایی که امید نیست دوزخه!
دلم شکسته. از بس پسرا بهم ابراز علاقه کردن اما من بهشون نه گفتم چون دلم پی یه دختر بود. یکی از جنس خودم. خسته شدم از این که تو خلوت خودم، دنیامو با اون تقسیم کنم اما فرداش دوباره ببینمش که داره با یه پسر اس ام اس بازی میکنه. سعی کردم خودمو به زور استریت کنم. به خودم تلقین میکردم که از یه پسری خوشم اومده اما نشد. آیدین خان، داداش، نمیشه. جنس مخالف برای ما بیشتر از داداش و آبجی نمیشن.
پاسخحذف