گاهی عشق به مانند صدای دل نواز پیچش آتش و نور امیدبخش اش در دالان هزار توی قصر امپراطورهاست ، بی باک و بی هدف
گاهی عشق به مانند دلهره ی اشک آور کنج دل است ، بی صدا و بی پایان
گاهی عشق به مانند رقص عقاب خوش پرواز و حسرت ماهی تنگ بلور است ، بی لبخند و بی هیچ
گاهی عشق به مانند طراوت پسابارن و چکه چکه ی ناودان خانه ی کلنگی است ، بی ریا و بی توقع
گاهی عشق به مانند رویا و تند خویی آینه ی شکسته است ، بی رحم و بی شفقت
گاهی عشق به مانند دلهره ی اشک آور کنج دل است ، بی صدا و بی پایان
گاهی عشق به مانند رقص عقاب خوش پرواز و حسرت ماهی تنگ بلور است ، بی لبخند و بی هیچ
گاهی عشق به مانند طراوت پسابارن و چکه چکه ی ناودان خانه ی کلنگی است ، بی ریا و بی توقع
گاهی عشق به مانند رویا و تند خویی آینه ی شکسته است ، بی رحم و بی شفقت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر