تو که رفتی دلم چون خاکستری سرد ، بی جان جانان شد
هوایم به جستجوی آغوش تو در فاصله ی ستاره ها گم شد
تو که رفتی دلم چون کشتی شکستگانی ، ناتوان در آرزوی ساحل شد
ذهنم در ثانیه ثانیه افکارش از یاد تو و خاطراتت پریشان شد
شاید بی خبر باشی که نبودنت را هزار سال است که درد می کشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر