قوی ترین پسر دنیا هم که باشی ...
وقتهایی هست ...
که دستهایی باید لمست کند...
تنی ...
تنت را داغ کند...
و لبی ...
طعم لبت را بچشد...
مستقل ترین پسر دنیا هم که باشی ...
وقتهایی هست...
که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد...
که آرام رانندگی کنی ...
که شامت را نخورده روی میز نگذاری و بروی ...
مسافرترین پسر دنیا هم ...
دست خطی میخواهد که بنویسد برایش ...
زود برگرد...
ولی وقتی که مجبور بشی همه ی این وقت هایی رو که گفتی تنهایی پر کنی... اونوقته که دیگه...
پاسخحذفآخ آخ موافقم بد!
پاسخحذفبوووس
بد جور به یه آغوش، یه بوسه، یه جون پناه نیاز دارم، بیشتر از همیشه...
پاسخحذفعجب!تازه دارم دنیای شما رو درک میکنم و میفهمم چقدر اشتباه میکردم
پاسخحذف