زلزله ای قصر احساسم رو ویران ساخت
پادشاهش مدفون شد زیر هزاران خاطره
احساسم خشت خشت خانه ای رو از نو بنا کرد
و دستانم بنفشه داد
وای اگر خانه امیدم رو طوفانی ویران کند
که کلبه صبری بنا خواهم کرد از جنس ساویز
اگر کلبه صبرم رو سیلی با خود ببرد
زیر باران خواهم رفت تا اشکهایم پنهان بماند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر