من و انتظار و کابوس تنهایی
من و حس اینکه هر لحظه اینجایی
دارم آینه ها رو گم میکنم کم کم
تو رو هر طرف رو میکنم میبینم
نگو از تو چشمام چیزی نمیخونی
تو که لحظه لحظه حالم رو میدونی
اگه این بهارم بر نگردی خونه
دیگه چیزی از من یادت نمیمونه
منو رها کن از این فکر تنهایی
تو نرفتی .. نه ! تو هنوزم اینجایی
دارم از خودم با فکر تو رد میشم
دارم عاشقی رو با تو بلد میشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر