در شب یلدای بوسیدن کجا بودی؟
دلم تنگ نوازش های دست مهربانت بود
و قلب خسته ام در جستجوی بودن آغوش گرمت،
از سر شوق نگاه دلکش چشمان مستت به تپش افتاد
و انجام شب یلدای این پائیز،
نگاه سرد من بر قاب عکست بود
و لبخند قشنگت را هزاران بار بوسیدم
و در چشمان زیبایت نگه کردم
و با عکس خموشت گفتگو کردم
شنیدستم که عکست بارها می گفت:
تو را من دوست می دارم!
ولی افسوس عکست بود با من گفتگو می کرد
و شاید هم خیال خوش خیالم بود
نمی دانم!
ولی ای کوه سرشار از غرورم،
عشق تو یلدا ترین فصل کتاب زندگانی بود
تو را من دوست می دارم!!!
دلم تنگ نوازش های دست مهربانت بود
و قلب خسته ام در جستجوی بودن آغوش گرمت،
از سر شوق نگاه دلکش چشمان مستت به تپش افتاد
و انجام شب یلدای این پائیز،
نگاه سرد من بر قاب عکست بود
و لبخند قشنگت را هزاران بار بوسیدم
و در چشمان زیبایت نگه کردم
و با عکس خموشت گفتگو کردم
شنیدستم که عکست بارها می گفت:
تو را من دوست می دارم!
ولی افسوس عکست بود با من گفتگو می کرد
و شاید هم خیال خوش خیالم بود
نمی دانم!
ولی ای کوه سرشار از غرورم،
عشق تو یلدا ترین فصل کتاب زندگانی بود
تو را من دوست می دارم!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر