به وبلاگ من خوش آمدید

دلم می خواد یه مدت بمیرم


دلم می خواد با صدای خیابون از خواب بیدار بشم پرده را کنار بزنن و نور گرم خورشید بتابه تو اتاق و بگن چه عجب بیدار شدی
الان 3 روزه که خوابی دلمون نیومد بیدارت کنیم!
منم چشامو به زور باز کنم
و دستامو مشت کنم و بدنمو بکشم و خمیازه بزنم
آه بکشم و بگم ساعت چنده بگن لنگه ظهره بگم می خوام تو رختخواب صبحونه بخورم
در حالی که صدای جیک جیک گنجیشگا می آد و صدای نزدیک و دور شدن ماشین ها و همهمه ی خیابون به گوش می رسه با آرامش صبحونه بخورمو بعد دوباره بگیرم بخوابم!
کاش می شد واسه یه مدت نبود اصلا کاش می شد یه مدت آدم بمیره
پ.ن
برای دانلود آهنگ زمزمه از مازیار کلیک کنید
یادم نمی آد برای فیلمی غیرعاشقانه اشک ریخته باشم اما فیلم ضد جنگ "لبه هکسا" درباره ی زندگی "دزموند داس" اشکمو درآورد

مرا با نام خودت صدا کن




به اندازه ی کافی باهوش هستی که بدونی چیزی که شما دو تا داشتید چقدر کمیاب و چقدر خاص بود
شما دوتا خیلی خوش شانس بودید که همدیگرو پیدا کردید
می دونی دنیا وقتی که کمترین انتظار را داری از فریبنده ترین راه نقاط ضعقتو پیدا می کنه
فقط یادت باشه من اینجام
الان ممکنه احساسی نداشته باشی
شاید هیچوقت نمی خواستی احساسی داشته باشی و شاید من اون کسی نباشم که بخوای باهاش درباره ی این چیزا صحبت کنی اما احساسی را داشته باش که واضح بود داشتی
ببین... تو یه دوستی زیبا داشتی شاید بیشتر از یه دوستی و من بهت غبطه می خورم
توی زادگاه من بیشتر والدین امیدوار بودند که همه چیز تموم بشه بره و دعا می کردند که پسرشون روی پاهاش بایسته اما من همچین پدری نیستم
ما کلی احساساتمون را دور می ریزیم تا زودتر خوب بشیم ... که تا سی سالگی می بینیم که احساسی واسمون نمونده و هر دفعه می خواهیم با یه نفر جدید شروع کنیم ،کمتر و کمتر بهش احساس داریم اما اینکه خودتو مجبور کنی احساسی نداشته باشی همانطور که هیچ حسی نداشته باشی خیلی حیفه!
خیلی حرف زدم؟ پس یه چیز دیگه هم می گم تکلیفو مشخص می کنه
من شاید تا اون حد رسیده باشم اما من هیچوقت چیزیو که شما دو تا داشتید نداشتم همیشه یه چیزی منو عقب نگهداشت یا یه چیزی سر راهم بود
اینکه چه جوری زندگی کنی به خودت ربط داره . فقط یادت باشه قلب و جسممون فقط یکبار بهمون داده میشه و قبل از اینکه خبردار بشی دلت خسته میشه و جسمت هم که یه وقتی می رسه که کسی بهش نگاه نمی کنه چه برسه به اینکه نزدیکش بیاد
الان ... غم داری ... درد هم داری  ... اینا رو تو خودت نریز و با اینا لذتی را که احساس کردی را هم ابراز کن

نکوهش روا نیست اگر دیوانه شوم



در این ایام سخت عذاب آور چرا دیوانه نمی شوم؟

مگر ممکن است نپژمردن در این عشق

مگر ممکن است جان نکاهی از بودن این فاصله ها ...

                      از این احساس دردآور گناه و قصور من ...

                      از اینکه اگر چنین بود و چنان نبود شاید من امروز بی تو نمانده بودم

می دانم این قلب فراموشت نخواهد کرد هرگز، تا آن نقطه ی اضمحلال زندگی

نقطه ی پایانی که دیگر به چشم تماشاییست

نقطه ی پایان بودن نفس کشیدن گریستن یا که خندیدن

می ترسم از قضاوت شدن از متهم بودن

خشمگینم از فراموش شدن

             از تو فقط از تو

برای دانلود آهنگ باورکن از علی زندوکیلی کلیک کنید
برای دانلود آهنگ ترکی Sevdim Seni Bir Kere از teoman  کلیک کنید
پ.ن
 Bazen küçük bir an için
Ömür bile verilir