به وبلاگ من خوش آمدید

دل مجمر اندوه و جگر گوشه درد است


بیا و قلبم را تنگ به آغوش بکش
که این نیمه جانِ خمیده زیر بار غمِ بی تو بودن ، شوریده گشت از عشق عفیف
بیا وعشق انگیز بر بوسه گه لبانم  بوسه بزن
که این دلتنگیِ بی رحم ، کشت لبخندم را
بیا و دستم را سفت بگیر و هرگز رها نکن
که این نیازِ لطیف ، یک دم فرو نمی نشیند هرگز
از بیخ و بن بیا فرار کنیم از این شهر و دیار شکنجه گر
دور شویم مثل باد
مثل آب
درهم بپیچیم چون شمیم ناب بهار
بیا فقط بیا تا در سرمایی ترین نقطه ی زمین خانه ای بسازیم
خانه ای رنگ رنگ و گرم در سرما و سفیدی بی کران پوشیده از برف
فقط تو باشی و منِ عشق پرداز
عشق و مستی باشد و آغوش ایاز
بوسه باشد و نوازش های پُر ناز

پ.ن
آهنگ زیر را از رادیو پیام شنیدم و متاسفانه هرچی گشتم نتوونستم اسم ترانه سرا و خواننده اش را پیدا کنم حتی اسم اهنگم نمیدونم چیه