به وبلاگ من خوش آمدید

عشق حرف حالیش نمیشه

پ.ن
برای دانلود آهنگ لیلا از علیرضا قربانی کلیک کنید
برای دانلود آهنگ عشق آسان ندارد از علیرضا قربانی کلیک کنید 
(تیتراژ همون سریاله که پسر خودشو از پنجره دانشگاه پرت می کنه بیرون!)

کاش می شد بادبادکی باشم

کاش می شد بادبادکی باشم رها در آسمان

بادبادکی صورتی با دنباله ای پر پیچ و تاب

تا شب برقصم با باد

شب در کنار آن ماه نقره ای

ناپدید شوم در سیاهی

صبح که شد آنقدر دور باشم که ناپیدا شوم از دیده ها

کاش می شد بادبادکی باشم

پ.ن

امروز امتحان نرم افزار پریماورا را خوب دادم. به اون پسره همجنسگرا هم آدرس وبلاگمو دادم. کلی با این موضوع کلنجار رفتم که بگم یا نه نمی دوونم چرا کلنجار؟ شاید دلیلش اینه که جامعه تابوهای صده ها مستولی اش را حتی درون درون ما هم نهادینه کرده اولش یکم طفلکی شوکه شد!! بعدش گفت از اولش می دوونستم که تو هم همجنسگرا هستی ولی...

کنجکاو بودیم لااقل من که بودم اینکه پسری که مثل منه با رفتارای دخترونه با صدای دخترونه هم سن هم رشته تو زندگیش چیکار می کنه شاید همین باعث شد آدرس وبلاگمو بهش بدم حس می کردم اونم کنجکاوه

اونم مثل من کمی استرس و ترس داشت می شد اینو حس کرد اونم تو این سن! نمی دوونم چرا؟

نمی دونم چرا باید ما دگرباشان که اقلیتی از جامعه محسوب میشیم خودمون را از خودمون هم پنهون کنیم

یکی از دوستان دوره ی دانشگاهم وقتی ما را دید حس خوبی نداشتم حس می کردم قراره قضاوتم کنه ولی واکنش بدی نداشت هرچند کلی سوال پرسید و خیلی فضولی کرد! دوستم می دونه من همجنسگرام البته تازگیا بهش گفتم
 چند هفته است که مشغول درس خووندنم! دارم واسه ارتقای پایه مهندسی تو کلاسای نظام مهندسی شرکت می کنم اونم تو تابستون گرم و با نبود برق ... 
یعنی یه مصیبت جانکاهی شد این کلاسا ولی به هر ترتیبی بود رفتم 
مابقی کلاسا را هم به دلیل گرما و نبود برق! به فصل سرما موکول کردن!!!خدا را شکر!!!
سر امتحان مبانی گودبرداری نه تنها خیلی خب نوشتم که به چند نفری هم تقلب دادم
ولی تو امتحان مصالح نوین مجبور شدم تقلب کنم چون سوالا خیلی سخت بود و اینکه جزوه باز بود ولی من اطلاع نداشتم!!! و بدون جزوه رفته بودم!!!
یه موضوعی هم که تو این دوره ارتقا برام جالب بود این بود که یکی از شرکت کننده ها ترنس بود شایدم همجنسگرا باشه ، نمی دوونم به هرحال رفتاراش دخترونه بود ، صفحه کیبورد لپ تاپش رنگین کمانی بود! و در واقع خودش بود برخلاف من که همیشه سعی می کنم خودم نباشم و جالب اینکه بقیه هم نه تنها رفتار بدی نسبت بهش نداشتن که کاملا هم براشون وجود ترنس یا همجنسگرا انگار پذیرفته شده بود
از این موضوع حس خوبی داشتم ، اینکه بقیه مهندسا اونم مهندسای جا افتاده ، افرادی که بیشترشون تشکیل خانواده دادن ، شاغلند و جزو طبقه متوسط تحصیل کرده و تاثیرگذار جامعه محسوب میشن تا این حد نسبت به ترنس و یا همجنسگرایی آگاهی پیدا کردن بارقه ای از امید و افتخار درونم لبخند زد!