به وبلاگ من خوش آمدید

عزیز رفته سفر کی بر می گردی ...

لحظه خداحافظی
به سینه ام فشردمت
اشک چشمام جاری شد
دست خدا سپردمت
دل من راضی نبود
به این جدایی نازنین
عزیزم منو ببخش
اگه یه وقت آزردمت
گفتی به من غصه نخورمیرم و بر میگردم
همسفر پرستو ها میشم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم
عزیز رفته سفر کی بر می گردی
چشمونم مونده به در کی بر می گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زحالم بی خبر کی بر می گردی
غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم
پنجره امیدمو هنوز به روم نبستم
پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
اما چرا عزیز دل هرگز تو رو ندیدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر