به پیش روی من، تا چشم یاری می كند، دریاست !
به پیش روی من، تا چشم یاری می كند، دریاست !
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !
درین ساحل كه من افتاده ام خاموش،
غمم دریا، دلم تنهاست .
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق ها ست !
*****
خروش موج، با من می كند نجوا،
كه : « هرل كس دل به دریا زد رهائی یافت !
كه هر كس دل به دریا زد رهائی یافت ... »
*****
مرا آن دل كه بر دریا زنم، نیست !
ز پا این بند خونین بر كنم نیست ،
امید آنكه جان خسته ام را ،
به آن نادیده ساحل افكنم نیست
فریدون مشیری
شعور داشته باش...
آقا پسرهای محترم و گرامی :
وقتی دوست پسرت بهت میگه دلم گرفته، شعور داشته باش...
ازش نپرس: ازکی! چرا؟چی شده؟! چـِته؟
وقتی دل میگیره چرا گفتن نداره دیگه...
اگه می دونست چرا دلش گرفته ، دلش نمی گرفت. بعد نمی اومد به تو بگه.
وقتی دلش میگیره نباید ازش بپرسی چرا دلت گرفته،باید بغلش کنی بوسش کنی، بزاری گریه کنه....
دل وقتی میگیره که غصه ای داشته باشی و نتوونی اونو بگی.
فهمیدین یا بازم بگم؟!
هر چي عشقه توي دنيا من مي خواستم مال ما شه
كنار هر قطره اشكم
هزار خاطره دفنه
اينقدر خاطره داريم
كه گويي قد يك قرنه
هزار خاطره دفنه
اينقدر خاطره داريم
كه گويي قد يك قرنه
گلو مي سوزه از عشقت
عشقي كه مثل زَهره
ولي بي عشق تو هردم
خنده با لبهاي من قهره
عشقي كه مثل زَهره
ولي بي عشق تو هردم
خنده با لبهاي من قهره
درسته با مني اما
به اين بودن نيازارم
تو كه حتي با چشماتم
نميگي آه دوستت دارم
به اين بودن نيازارم
تو كه حتي با چشماتم
نميگي آه دوستت دارم
اگه گفتي دوستت دارم
فقط بازي لبهات بود
وگرنه رنگ خودخواهی
نشسته توي چشمات بود
فقط بازي لبهات بود
وگرنه رنگ خودخواهی
نشسته توي چشمات بود
هر چي عشقه توي دنيا
من مي خواستم مال ما شه
اما تو هيچوقت نذاشتي
بينمون غصه نباشه
من مي خواستم مال ما شه
اما تو هيچوقت نذاشتي
بينمون غصه نباشه
فكر مي كردم با يه بوسه
با تو همخونه مي مونم
نمي دونستم نميشه
آخه بي تو نمي تونم
با تو همخونه مي مونم
نمي دونستم نميشه
آخه بي تو نمي تونم
گله مي كنم من از تو
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
گله مي كنم من از تو
از تو كه اينهمه بي رحمي
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمي فهمي
از تو كه اينهمه بي رحمي
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمي فهمي
چشام همزاد اشك و خون
دلم همسايه آهه
زمونه گرگ و عشق تو
شبيه مكر روباهه
دلم همسايه آهه
زمونه گرگ و عشق تو
شبيه مكر روباهه
شدم چوپان ساده لوح
كنار گلّه احساس
چه رسمي داره اين گلّه
سر چنگال گرگ دعواس
كنار گلّه احساس
چه رسمي داره اين گلّه
سر چنگال گرگ دعواس
تو اينقدر خواستني هستي
كه اين گلّه نمي فهمه
اگه لبخند به لب داري
دلت از سنگ و بی رحمه
كه اين گلّه نمي فهمه
اگه لبخند به لب داري
دلت از سنگ و بی رحمه
ببخش خوبم اگه اين عشق
حيله تورو رو كرد
نفرين به دل ساده
كه به چنگال تو خو كرد
حيله تورو رو كرد
نفرين به دل ساده
كه به چنگال تو خو كرد
هر چي عشقه توي دنيا
من مي خواستم مال ما شه
اما تو هيچوقت نذاشتي
بينمون غصه نباشه
من مي خواستم مال ما شه
اما تو هيچوقت نذاشتي
بينمون غصه نباشه
فكر مي كردم با يه بوسه
با تو همخونه مي مونم
نمي دونستم نميشه
آخه بي تو نمي تونم
با تو همخونه مي مونم
نمي دونستم نميشه
آخه بي تو نمي تونم
گله مي كنم من از تو
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
گله مي كنم من از تو
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
هر چي عشقه توي دنيا
من مي خواستم مال ما شه
اما تو هيچوقت نذاشتي
بينمون غصه نباشه
من مي خواستم مال ما شه
اما تو هيچوقت نذاشتي
بينمون غصه نباشه
فكر مي كردم با يه بوسه
با تو همخونه مي مونم
نمي دونستم نميشه
آخه بي تو نمي تونم
با تو همخونه مي مونم
نمي دونستم نميشه
آخه بي تو نمي تونم
گله مي كنم من از تو
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
گله مي كنم من از تو
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
از تو كه اينهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو كه هيچوقت نمی فهمی
من 25 ساله شدم
يك مدرك
تعدادي كتاب خوانده و فراموش شده
تعدادي كتاب نخوانده و خريده شده
چند خاطره شيرين و چند تلخي مات
چند دوست
ده ها هم کلاسی غریبه
یک لب تاپ ...
یک وبلاگ ...
يك عالمه راه نرفته و يك عالمه جاي نديده
يك وجود خسته ولي ايستاده
و يك دل پر ِ عشق و يك مشت پر ِ راز...
يك ربع قرن از من گذشت...
25سال انتظار ...
من 25 ساله شدم
زمانی بود که فکر میکردم 20 سالگی یا 22 سالگی چقدر میتوونه جذاب باشه
ولی دیگه به این روز و به این گذر هیچ احساسی ندارم
یک سال بزرگتر شدم
سلام ...
من برگشتم ...
انتقالی دادن بهم برگردم ...
سربازی برام شده تلخترین حادثه ...
کلی خاطره تلخ و گهگداری کمی شیرین ...
احساس اسیری را دارم که تو جنگ جهانی دوم توونسته از هولوکاست زنده بمونه!
َمثل" من " و " منتهاعلیه استان تهران!" مثله َمثل آلیس در سرزمین عجایبه!
انگار از شهر آدم کوتوله ها اومدم...
گمان میکردم صبرم بی منتهاست
انقدر که اگر تمام دیوارها را از صبرم نقاشی کنند ؛ تمام دیوارهای شهر هم کم میآیند
اما سربازی برامن که پر از احساسمو طبع لطیفی دارم فاجعه بود وهست
اونجا بهم میگفتن " آقا پلیس مهربون"
گفتند که معلوم نیست چی تو دنیای این پسر میگذره ... شنیدم که گفتند که این پسر زیباترین دنیا رو داره!:دی
تا حالا سربازی مثل من نداشتن! ... سربازی که از متهم میترسه ... براشون جالب بود؛ رفتارهای لطیف در یک پسر ... پسرکی دلنازک
رفتارهاشون واسه من عجیب بود رفتارهای منم واسه اونا عجیب بود
برگشتم ... الان تو تبریز خدمت میکنم! خیر سرم ! ... باز از هیچی بهتره ... تحمل میکنم ...
خیلی افسرده شدم دوباره
انگار از سرزمین لیلیپوت اومده باشم
دلم واسه وبلاگم کلی تنگ شده بود...
انتقالی دادن بهم برگردم ...
سربازی برام شده تلخترین حادثه ...
کلی خاطره تلخ و گهگداری کمی شیرین ...
احساس اسیری را دارم که تو جنگ جهانی دوم توونسته از هولوکاست زنده بمونه!
َمثل" من " و " منتهاعلیه استان تهران!" مثله َمثل آلیس در سرزمین عجایبه!
انگار از شهر آدم کوتوله ها اومدم...
گمان میکردم صبرم بی منتهاست
انقدر که اگر تمام دیوارها را از صبرم نقاشی کنند ؛ تمام دیوارهای شهر هم کم میآیند
اما سربازی برامن که پر از احساسمو طبع لطیفی دارم فاجعه بود وهست
اونجا بهم میگفتن " آقا پلیس مهربون"
گفتند که معلوم نیست چی تو دنیای این پسر میگذره ... شنیدم که گفتند که این پسر زیباترین دنیا رو داره!:دی
تا حالا سربازی مثل من نداشتن! ... سربازی که از متهم میترسه ... براشون جالب بود؛ رفتارهای لطیف در یک پسر ... پسرکی دلنازک
رفتارهاشون واسه من عجیب بود رفتارهای منم واسه اونا عجیب بود
برگشتم ... الان تو تبریز خدمت میکنم! خیر سرم ! ... باز از هیچی بهتره ... تحمل میکنم ...
خیلی افسرده شدم دوباره
انگار از سرزمین لیلیپوت اومده باشم
دلم واسه وبلاگم کلی تنگ شده بود...
اشتراک در:
پستها (Atom)