به وبلاگ من خوش آمدید

Just a Question of Love

"این نه در ارتبط با همجنسگراییست ونه چیز دیگر ... این فقط مسئله ایست عاشقانه"

Just a Question of Love ، فیلمی درام ساخته کشور فرانسه که چالشهای زندگی یک جوان همجنسگرا را به تصویر میکشد که عاشق استادکارآموزی خود شده است.

فیلم "فقط یک مسئله عاشقانه" در به تصویر کشی دنیای همجنسگرایی بسیار موفق بوده . فیلم سکانسهای رمانتیک تاثیرگذاری ندارد اما دیالوگهای موجود در فیلم تاثیرگذارند.

Laurent دانشجوی کشاورزیست ؛ جوانی پرشور و پر انرژی که آخر هفته ها در داروخانه پدرش کار میکند و شبها کار نظافت هتلها و شرکتهای بزرگ را انجام میدهد.

Laurent با carole دختر همکلاسش همخانه است. Calore به Laurent که در حال نقش بازی یک پسر نرمال و ایده آل غیرهمجنسگرا برای پدر و مادرش است کمک میکند و چنان رفتار میکند که دیگران گمان کنند او دوست دختر Laurent است

داستان فیلم زمانی جذاب میشود که Laurent به cedric ، استاد جدید دوره کارآموزیش دل میبندد. Cedric او را مجبور میکند که موضوع را با خانواده اش در میان بگذارد اما Laurent جسارتش را ندارد و همین امر موضوع فیلم میشود.

این فیلم بیانگر ترس همجنسگرایان از افشا شدن بزرگترین راز زندگیشان است؛ رازی شاید با بیانش از خانواده ترد شده و از مهر ومحبت بستگان محروم شوند.

از قضا پسرعموی Laurent هم یک همجنسگرا بوده و زمانیکه عمویش به این موضوع پی میبرد ؛ پسرش marc را از خانه بیرون میکند marc به همراه دوست پسرش به ویتنام میرود و در انجا به دلایلی که در فیلم به آن پرداخته نمیشود به هپاتیت مبتلا میشود اما خانواده اش پس از آگاهی از بیماری پسرشان به گمان اینکه وی مبتلا به ایدز شده است ؛ او را ترد کرده و ایدز را تاوان همجنسگرایی او میدانندو marc به تنهایی جان میسپارد.

Laurent خانواده اش را در مرگ پسرعمویش مقصر میداند و از این بابت از آنان عصبانیست و این موضوع عاملیست برای ترس Laurent از افشای همجنسگراییش.

image name
                                            برای تماشای تریلر فیلم روی عکس کلیک کنید.

داستان فیلم :
داستان فیلم از یک روز آخر هفته آغاز میشود.

Laurent برای اولین بار به اتفاق carole در یک روز آخر هفته به دیدار خانواده اش میرود.laurent نقش یک پسر نرمالی را بازی میکند که دوست دخترش را برای یک آخر هفته نزد خانواده اش برده است و carole او را در این نقش یاری میکند تا شک خانواده Laurent در نرمال نبودن رفتار پسرشان با دختران برطرف شود.

پس از یک اخر هفته با نشاط در کنار خانواده Laurent به همراه carole به شهر برمیگردند.

مادر Laurent یک روتختی دونفره به carole داده است و همین امر موجب ناراحتی carole میشود که بازی نقش دوست دختر Laurent خسته شده است.laurent با شوخی با این قضیه برخورد میکند و راه حلش به دو نیم کردن رو تختیست.ولی وقتی carole با جدیت ناراحتی خودش را ابراز میکند Laurent پاسخ میدهد که تو تنها برای من مثل یک خواهر میباشی.

بحثشان با یک تماس تلفنی ناتمام میماند و Laurent مجبور به ترک خانه میشود.اکنون دیالوگ جالبی بین carole و Laurent برقرار میشود؛ carole به شوخی میگوید که این تماس از جانب دوست پسرت بوده است و Laurent منکر این موضوع میشود و carole در پاسخ میگوید گمان میکنی که من هم خانواده ات هستم و میتوانی نقش بازی کنی و من متوجه هیچ چیز نشوم!laurent با جدیت پاسخ میدهد که دوست پسری ندارد و تنها یک دوست است

حق با Laurent بود او به دیدار دوست پسر marc میرود.

دوست پسر marc همیشه به Laurent در حل مشکلاتش راهنمایی میکند.آنها دوستان خوبی برای هم هستند.

داستان فیلم زمانی جذاب میشود که یک روز Laurent در دانشگاه چشمش به یک مرد جوان جذابی می افتد که از قضا استاد جدید دانشکده میباشد . نگاههای Laurent ، carole را به واکنش وا میدارد.calore میگوید نمیدانستم از کسایی که ریش میگذارند هم خوشت میاد!.laurent جواب میدهد که او خیلی جذاب است.نگاههای Laurent به استاد جدید دانشکده ادامه پیدا میکند .

روند فیلم زمانی تند میشود که Laurent برای دوره کارآموزی به مزرعه cedric ؛ همان استاد کارآموزیش میرود اما استاد جوان کار را سخت میگیرد! و Laurent از انجام دوره کارآموزی منصرف میشود اما Laurent پشیمان شده و برای سپری کردن دوره کارآموزی به مزرعه بازمیگردد.

Laurent و cedric به هم علاقمند میشوند و به گرایش جنسی هم مشکوک میشوند.و راز زندگیشان را برملا میکنند.

Cedric از Laurent میخواهد که برای صرف شام امشب بماند اما Laurent که برای انجام کار نظافت باید بروند ؛ ماندن را نمیپذیرد.

Cedric ؛ Laurent را میرساند . Laurent به اتفاق carole کار نظافتشان را انجام میردهند و به هنگام برگشت ؛cedric همچنان منتظر Laurent بود.

Laurentهیجانزده میشود . آنها به اتفاق به مزرعه برمیگردند و عشق آغاز میشود.

صبح مادر cedric آنها را در آغوش هم میبیند و ماجرای فیلم جذابتر میشود.

به هنگام صرف صبحانه مادر cedric به Laurent شرح میدهد که 11 سال پیش پس از فوت همسرش از گرایش جنسی پسرش آگاه شده است و بخاطر اینکه نمیخواهد فرزندش را از دست بدهد این موضوع را پذیرفته و همچنان cedric را دوست دارد.

رابطه عاشقانه Laurent و cedric ادامه پیدا میکند تا اینکه Laurent یک ترم از دانشگاه را به پایان میرساند.

داستان فیلم زمانی روند دیگری به خود میگیرد که cedric ؛ Laurent را تحت فشار میگذارد تا خانواده اش را از همجنسگراییش آگاه کند چون cedric چیزی بیشتر از سکس میخواهد.او به زندکی مشترک میاندیشد.cedric نمیخواهد که Laurent او را از خانواده اش مخفی کند اماlaurent جسارت این کار را ندارد و همین امر دلیلی بر بحث و جدل و دوری آنها میشود.

تا اینکه Laurent ؛ cedric را بعنوان یک دوست و استاد کارآموزیش برای صرف شام به خانه پدریش دعوت میکند.شبدر اتاقی تاریک cedric ؛ Laurent را میبوسد و میگوید از همجنسگراییش و عشقش نسبت به او خجالت نمیکشد.cedric مثل یک جنتلمن حاضر به همخوابی با Laurentدر خانه پدریش نمیشود و میگوید تا زمانیکه خانواده ات از رابطیمان آگاه نشوند دست به همچین کاری نمیزند و خانه را ترک میکند.

رابطه Laurent و cedric مختل میشود.

مادر cedric برای نجات رابطه عشقی فرزندش اقدام عجیبی انجام میدهد. او زمانیکه cedric برای کنفرانسی به سفر رفته بود؛ به دیدار خانواده Laurent میرود و تمام ماجرا را برای آنها شرح میدهد و اینکه پسرانشان عاشق هم شده اند.

واکنش خانواده Laurent قابل پیش بینی بود. از او خواستند که دیگر به خانه بازنگردد.

جوی سنگین بر خانه پدری Laurent سایه افکنده.پدر ؛ عصبانی کنار پنجره ایستاده.مادری غمگین و افسرده ؛ روی صندلی کنار میز نشسته .دیالوگهایی برقرار میشود که تاثیر گذارند.

پدر خود را سرزنش میکند که هیچ چیز برای فرزندش کم نگذاشته بود.مادر سکوت کرده است.پدر از اینکه آشنایان و همسایگان از این به اصطلاح رسوایی آگاه شوند نگران است.مادر همچنان سکوت کرده است.زن عموی Laurent که خود را در مرگ فرزندش مقصر میداند از مادر Laurent میخواهد که به عواقب کار بیاندیشد. اگر فرزندش را از دست بدهد آشنایان و همسایگان جای آن را پر نخواهند کرد. او میگوید باید این سوال را از خود پرسید که آیا فرزندانمان را به اندازه ای که ادعا میکنیم دوست داریم؟

Laurent که از این موضوع خشمگین است و به گمان اینکه cedric این کار را کرده به مزرعه میرود و لی مادر cedric به او میگوید که او موضوع را به خانواده اش گفته است نه cedric .این از خشم Laurent نمیکاهد. او نگران مادرش است.

Laurent مزرعه را ترک میکند و به نزد carole بر میگردد.laruent نمیخواهد همجنسگرا باشد.او همجنسگراییش را انتخاب نکرده.می خواهد فرزندی نرمال برای پدر و مادرش باشد. پس او دست به اقدام عجیبی میزند.laurent ؛calore را میبوسد اما سریع رهایش میکند.

calore درست حدس زده است ؛ خطاب به Laurent میگوید چه چیز را میخواهی امتحان کنی؟ اینکه آیا یک دختر هم میتواند تو را تحریک کند یا نه؟ calore در ادامه حرفهایش از Laurent میخواهد همجنسگراییش به پذیرید و اینقدر خود را نرنجاند.

در ادامه فیلم مادرcedric به دیدار مادر Laurent میرود.دیالوگهای مادرانه شان زیباست.

مادر Laurent میگوید :همجنسگرایی پسرش را نمیتواند بپذیرد و با اینکه او را دیگر هرگز نبیند هم نمیتواند کنار بیاید.مادر Laurent گریه میکند.مادر cedric میگوید من هم آرزوی نودار شدن داشتم.دوست داشتم مادر بزرگ شوم. هنوزهم پذیرش عشق دو مرد نسبت بهم برایم سخته است.در ادامه مادر cedric میگوید دیگران نمیتوانند جای فرزندانمان را بگیرند.من خوشحالی پسرم را میخواهم توخوشحالی فرزندت را نمی خواهی؟

در ادامه فیلم Laurent که cedric را مسبب همه اتفاقات پیش آمده میداند در صدد است که پیش از بازگشتش او ر ا ترک کند و به پاریس برود. مادر cedric خود را بیمار نشان میدهد تا پسرش کنفرانس را نیمه کار گذاشته و زودتر بازگردد. Cedric پس از بازگشت از اتفاقات رخ داده باخبر میشود ولی نمیتواند Laurent را که مانند کودکی لجباز تصمیم به ترکش گرفته ؛منصرف کند .

Cedric ؛ Laurent را به ایستگاه راه آهن میبرد . در مسیر Laurent گریه میکند و cedric را به آغوش میکشد.cedric بخاطر قضایای پیش آمده از Laurent عذرخواهی میکند.آن دو پس از آشتی تصمیم میگیرند به دیدار خانواده Laurent بروند.

Laurent به خانه بازمیگردد و با پدر و مادرش دیدار میکند.پدرش میگوید بجای انکه فقط به فکر خودت باشی اندکی هم به فکر من و مادرت باش.laurent در پاسخ میگوید به درازای تمام عمرم به همین اندیشیدم و فقط خواسته های شما را در نظر گرفتم.در ادامه Laurent با شجاعت تمام در حالی که خجالت زده بود به پدرش گفت که عاشق cedric است. میدانم که پذیرشش براتون سخته اما واقعیت داره من عاشق یک مرد شده ام؛ این نه در ارتبط با همجنسگراییست و نه در ارتباط با چیز دیگریست این فقط یک مسئله عاشقانست.

Laurent خطاب به پدرش میگوید این نه خطای شماست نه خطای من ... نه شما چیزی برای گفتن دارید نه من

پدر در حالیکه دست پسر بر شانه اش بود تنها به زمان نیاز داشت تا این موضوع را بپذیرد.

image name
       برای تماشای فیلم روی عکس کلیک کنید.
پی نوشت:
میتوونید زیرنویس برای فیلمتون دانلود کنید...من با زیرنویس ترکیش نگاه کردم.
برای دیدن بخشی از پشت صحنه کلیک کنید.


۴ نظر:

  1. مرسی. باید فیلم قشنگی باشه.
    با اینکه خیلی وقته فیلم ندیدم (فکر کنم آخریش فهرست شیندلر بود!) ولی دیدنش رو در دستور کار قرار میدم!
    فقط یه چیزی... منکه ترکی بلد نیستم چکار باید کنم؟!؟!؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شما میتوونید با زیر نویس انگلیسی ببینید
      زیرنویس انگلیسی
      اینم زیرنویس ترکیش
      زیرنویس ترکی

      حذف
  2. فیلم هایی که نا گفته های زندگی هم جنس گرایان رو به نمایش می زاره رو دوست دارم گاهی خودم رو جای یکی از او شخصیت ها میزارم :)
    ممنون به خاطر معرفی این فیلم

    پاسخحذف
  3. نمود پنداری تو فیلمها رو منم انجام میدم
    منو Laurent تو فیلم چیزای مشترک زیادی داشتیم!

    پاسخحذف