به وبلاگ من خوش آمدید

قاتلم داغ ماتم تو

 آدم مذهبی نیستم یعنی اصلا نیستم که هیچ دین و مذهب را افیون توده ها می دانم ولی از نوحه و مداحی به عنوان یک موسیقی خوشم می آد
شبا صدای دسته ی عزاداری با طبل و موسیقی که از دور می رسه برام دل نشینه البته فقط برای همون سالی یه بار
جدیدا هم تبدیل به یک کارناوال حیابانی شده ... در انواع سبک به شکل راک و جز پاپ مداحی می کنن( من که به ندرت از خونه بیرون می رم ولی چندباری که دیدم همین شکلی بود)
به هرحال مداحی هم سبک موسیقیاییش جالبه ومن از دو تاش تا حدودی بیشتر خوشم می آد یکیش « جنگیدم به نفش های آتشینم » از حاج!محمود کریمی (سوای شخصیتش به نظرم صداش برای مداحی مناسبه البته شخصیتش هم از نظر منفی مناسبه!)
دومیش « ظهر عاشورا» از حسین جعفری و سجاد تقی اوغلو است که واقعا صدای سوزناکی دارند. کاش پاپ هم می خوندن!

پ.ن
برای خواندن مطلب «به همگام شکست عشقی چه باید کرد» کلیک کنید 
مطلب جالبی است ولی منبع اصلی و نویسنده اصلیش را پیدا نکردم
فقط اینکه این مطلب درباره ی اولین شکست عشقی می توونه کارساز باشه دوم جوانب عشق به همجنس را در بر نمی گیره. مخصوصا اونجایی که توصیه می کنه می توان با حمایت و همدردی دیگران بار غم و اندوه را کم کرد برای حداقل من همجنسگرا ممکن نیست
با اینکه زمان درد ها را کهنه می کنه موافقم ولی وقتی میخی را از دیواری دربیارن جاش می مونه
موافقم که می شه با عشقی جدید باز احساس خوشبختی کرد ولی حوادث تلخ گذشته شیرین نمی شه
امیدوار برای دیگران این مطلب مفید باشه
--------------------------------------------------------------------------------------------
امروز یه شاگرد خصوصی داشتم. یه دختر بد عنق و افسرده ی تنبل که دو بار تو امتحان نهایی مردود شده ؛ جلسه ی اول بود مامانشم برای چند دقیقه نشست تو کلاس که ببینه چطوری تدریس می کنم. منم خیلی با اعتماد بنفس و بدون توپوق و خیلی قوی برای مادر و دختر تدریس کردم.ولی اخر جلسه موقع تعیین وقت جلسه بعد دختر گفت بذار با مامانم صحبت کنم بعد؛ نمی دونم چرا حس کردم تدریس کردنمو نپسندیده واسه همین وقت جلسه بعدو نخواست مشخص کنه، نمی دونم شاید من دارم الکی مساله را بزرگش می کنم چون نگفت نمی آم به هر حال اعتماد بنفسمو از دست دادم. الانم حس بدی دارم که وقت جلسه بعدو مشخص نکردن
در ضمن کلاسو یه ربع زود تموم کردم! موقع تموم کردن فکر می کردم که یه ربع بیشترم گفتم ولی بعد متوجه شدم که ساعتو اشتباه در نظر گرفته بودم و باید یه ربع دیگه تدریس می کردم ولی به روی خودم نیووردم گفتم چون مطلب تموم شد برای همین زود تموم کردم!!!خاک توسرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر