به وبلاگ من خوش آمدید

اما باز نمی شود ، نه با دست نه با دندان

نمی دانم چگونه احساست کنم؟
تو را دره ای عمیق به درازای شبهای طولانی بدانم یا نقشی نامفهوم روی دیواری تاریک
، برکه ای گل آلود کنار جاده ای بی انتها یا شاید زخمی باز ، دُرُست در نادیده ترین بخش قلبم
اما این روزها تورا به مانند گره کوری احساس می کنم
گره کور کوچکی
گره کور کوچکی دُرُست لای زخم قلبم
که نه با دست باز می شوی نه حتی با دندان
این گره کوچک مرا غرق می کند درون دره ی عمیق شبها
مرا می خشکاند درون برکه ی گل الود کنار جاده
اما باز نمی شود ، نه با دست نه با دندان 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر