به وبلاگ من خوش آمدید

ماتم زده را داعیه سور نمانده است


۵ نظر:

  1. شبی می روی زود یا دیر، باید پذیرفت..
    شبی خالی از وهم و دلگیر، باید پذیرفت..
    سلامت از اول برایم خداحافظی بود ..
    چه میگویی از رسم تقدیر، باید پذیرفت ..

    بعد از هر اتفاق بدی، یه جایی یه روزی آدم به خودش میگه:
    دیگه بشه، باید پذیرفت ..
    کامل از یاد آدم نمیره، یه وقتایی ته ذهن آدمو درگیر میکنه .. اما زنده موندن خالی کافی نیست .. باید زندگی کرد..

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. https://www.instagram.com/hosseinaryai1363/
      این پیچ برای توئه؟
      درسته که من اکانت اینستاگرام ندارم ولی از سایتش می توونم بیام و مطالبو بخوونم چرا از اول نگفتی؟!!! ناراحت شدم
      فکر کنم شعر راهم خودت گفته باشی. شعر قشنگیه ولی فکر نکنم برای حال و روز من باشه

      حذف
  2. بله .. اون پیج منه .. اما خدائیش الان تو از کجا فهمیدی اون پیج منه ؟!!!!!
    فک کنم از این گوی های جهان نما داری :)
    شعر از من نیست .. یه دفتر شعر دارم که معمولن شعرایی که خوشم میادو اونجا می نویسم ..
    بالاخره یه وقتا دوتا خط شعر نیاز میشه ..

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من جادوگر شهر اوز ام!
      شبا میشینم جادو جنبل می کنم!
      آقای باهوش اون بالای پیج اسمتو سرج کردم آورد کار آسونی بود
      وقتی شعر ازخودت نیست بهتره منبع شعر را بنویسی اینجوری خیلی بهتره

      حذف
  3. آقای جادوگر اوز، من این شعرو چند سال پیش توی دفترم نوشتم .. یادم نمیاد منبعش کجا بود .. چش ممبعد از این یادداشت میکنم ..

    پاسخحذف